چرا تاکید بر نیازهای انحصاری باید پایان یابد؟
“In-house” به توانایی یک برند یا تولید کننده اشاره دارد که بتواند اجزای مختلف یا فرآیندهای تولید را داخلی، با امکانات خود تولید کند. وقتی به صنعت ساعتسازی میپردازیم، ویژگی “in-house” معمولاً به توانایی یک برند برای طراحی، توسعه و تولید موتورهای خودشان اشاره دارد.
اگر این روزها هر یک از بیانیههای مطبوعاتی را به طور تصادفی انتخاب کنید، به احتمال زیاد با برندی روبه رو خواهید شد که درباره قابلیتهای تولید انحصاری یا بهتر بگوییم “ساخت” خودشان تعریف میکنند. بنابراین، یک برند برای ایجاد یک موتور سفارشی برای ساعتهای خود به زحمت افتاد، چیزی که دقیقاً مطابق با معیار مورد نظر آنها باشد و در عین حال عملکرد لازم را برای رده خود ارائه دهد. این عالی است! با این حال این اغلب کل داستان نیست، و این اصطلاح به همان اندازه که نمایش واقعی قدرت تولید است، به یک اصطلاح بازاریابی تبدیل شده است، اجازه میدهد تا از طریق تضمین کیفیت برتر، قیمت بالاتری را اعلام کنند. من شخصاً با آن موافق نیستم.
با وجود گفتن همه این ها، من اینجا نیستم تا علیه موتورهای انحصاری بحث کنم. بدون شک، آنها جایگاه خود را در دنیای ساعت سازی دارند، ، اما مسئله واقعی که با آن مخالفت دارم، این است که به نظر می رسد چقدر به داشتن یک موتور انحصاری اهمیت داده میشود. در تاریخ ساعت سازی، از گذشته تا امروز، مثالهای بیشماری وجود دارد که نشان میدهد چرا آن ها به اندازهای که بسیاری امروزه فکر میکنند مهم نیستند. این تنها تأثیر نامطلوبی بر روی مصرفکنندگان دارد، زیرا برندها تمام سعی خود را میکنند تا تقاضا را برآورده کنند.
این کیفیت را تضمین نمیکند
ابتدا بیایید یک سری قواعد را تعیین کنیم، زیرا اصطلاح “درونسازمانی” ممکن است به معانی مختلفی تفسیر شود. هنگامی که من به یک موتور انحصاری اشاره میکنم، منظورم برندهایی مانند سیکو یا رولکس است که اساساً همه چیز را از ابتدا تا انتها تولید میکنند. توسعه یک موتور واقعاً انحصاری یک تلاش بسیار هزینهبر است و برای اکثر برندها به راحتی ممکن نیست. دلیل خوبی وجود دارد که نمیبینید یک برند کوچک با یک موتور جدید انحصاری به بازار وارد شود – و این چیز بدی نیست. تمرکز بسیار بر تولید انحصاری و در عین حال تلاش برای رسیدن به قیمتی (نسبتاً) مناسب که بیشتر میکروبرندها به آن تمایل دارند، به این معنی است که باید در جایی کوتاهی بکند. نمیدانم شما چطور فکر میکنید، اما من بیشتر ترجیح میدهم یک موتور اثباتشده مانند میوتا 9000 یا ETA 2824 را داشته باشم تا یک نمونهی ناشناخته.
برای یک تولیدکننده که میخواهد تا حد امکان یک موتور انحصاری را با قیمت مناسب تولید کند، این مسئله ممکن است حتی مشکلات بزرگتری را به همراه داشته باشد و منجر به عملکرد نامطلوب و نیاز به تعمیرات خارج از فواصل معمول شود.و این حتی قبل از این است که به هزینه خدمات اشاره کنم.از کجا می خواهید قطعات یک موتور اختصاصی را که هر سال در مقیاس صدتا تولید می شود را تهیه کنید ،آن را به شرکت های کوچک ارسال کنید؟ و در ده سال آینده وقتی که شرکت کوچک احتمالاً دیگر در دسترس نخواهد بود چه اتفاقی میافتد ؟
تاریخ با این موضوع مخالفت میکند
و چه راهی برای اثبات نظر من بهتر از نگاهی به تاریخچه ساعت سازی، از جمله برخی از مطلوب ترین و کمیاب ترین ساعت هایی که تا کنون ساخته شده است.چندین مورد دیگر از آنها که ارزش این توصیف را دارند، کرونوگرافهای تقویم دائمی Patek Philippe، به ویژه شماره 3970 و 5970، هستند.آیا چنین نمونهای از ساعتسازی عالی از موتورهای خودشان استفاده میکنند؟ در زمان حال، بله. اما در گذشته؟ نه کاملا. مدلهای مذکور هر دو از موتور Lemania CH27 استفاده میکنند، در حالی که مدلهای دیگری مانند 1518 و 2499 از مقدمات Valjoux استفاده میکنند. برای معروفترین مدل اومگا 321 نیز همینطور است، و واشرون کنستانتین حتی یک تکامل از CH27 را در کرونوگراف Cornes de Vache مدرن استفاده میکند.
نشانه بی دقتی من است اگر اشاره به Jaeger-LeCoultre 920 را نادیده بگیرم – یکی از دلایل بسیاری که ساعتسازی برتر نام خود را به دست آورد. جالب است که، این در واقع هرگز توسط JLC استفاده نشده بود، بلکه به عنوان یک Ébauche شایسته سهمنظوره تولید شد. این به عنوان پایه ای برای بسیاری از ماژولهای پیچیده، مانند مرجع 43032 واشرون کنستانتین مورد استفاده قرار گرفت، اگرچه بیتردید بزرگترین مشارکت آن در ساعتهای ورزشی با دستبند یکپارچه – نوتیلوس، رویال اوک و 222 – بود. 920 تا به امروز نازکترین موتور خودکار با چرخان کامل باقی مانده است، و یکی از بهترین موتورهایی است که تا به امروز تولید شده است.
من میتوانم به نام بردن انواع زیادی از موتورهای غیر انحصاری در ساعتهای تاریخی مهم و مطلوب بپردازم – حتی هنوز به Zenith Daytona یا Frédéric Piguet اشاره نکردهام. این به این معنا نیست که ایده Ébauche منسوخ شده است. . اگرچه این روزها به همان اندازه استفاده نمیشود، بسیاری از تولیدکنندگان وجود دارند که به طور انحصاری برای دیگران موتور تولید می کنند. به ) Agenhor بخشهای ۱، ۲ و ۳ برای مرجع شما)، Chronode یا Le Cercle des Horlogers که ) لوئی ویتون، Speake-Marin، Biver، Code41، Jacob & Co.، Armin Strom را تامین میکنند…) فکر کنید – همه اینها استادان حرفهای در حوزه خودشان هستند. نمیبینم کسی ناراحت شود که از یک موتور Agengraphe یا Biver Carillon Tourbillon استفاده شود.
وقتی انحصاری، به معنای واقعی انحصاری نیست
با وجود همه اینها، فشار زیادی بر برندها برای ارائه چیزی منحصر به فرد وجود دارد، به ویژه زمانی که لیستهای انتظار اغلب معیار موفقیت هستند، و به نظر میرسد موتورهای انحصاری و اختصاصی یکی از راههای انجام این کار است. این منجر به شرایط ناخوشایندی در گذشته شده است که برندها به اندازه کافی نمونه های پایه را ارتقا یا تغییر ندادهاند تا مدعی اصطلاح (انحصاری) حتی در ضعیفترین معنای آن باشند. تگ هوئر معروف است که مالکیت معنوی یک جنبش زمان سنج سیکو را قبل از تغییر آن برای اهداف خود خریداری کرد، اگرچه نتوانست فاش کند که معماری اصلی از کجا سرچشمه میگیرد.
برمونت نیز با معرفی مدل Wright Flyer در موقعیت مشابهی قرار گرفت، زمانی که به سرعت روشن شد که موتور مورد نظر در واقع از لا ژو-پره منشا گرفته بود. تلاشهای فعلی آنها نیز بر روی یک موتور موجود تمرکز دارد، که حقوق موتور) K1 THE Plus شرکت Horage’s (parent company را به دست آوردهاند، اگرچه تلاشهای قابلتوجهی برای مهندسی مجدد آن، از جمله طرحبندی پل جدید انجام دادهاند.
اینها نمونههایی از روشهای متعددی است که میتوان موتورهای» انحصاری « یا» تولید « را به بازار عرضه کرد، اما اینها کل تصویر را ترسیم نمیکنند (فراموش نشود که کرونوگرافهای ETA به عنوان انحصاری فروخته میشوند.)، با این حال اثبات می کند، چقدر چالشبرانگیز است که یک موتور خاص را طراحی، توسعه و تولید کنید. بخشی از مسئله مبهم این موضوع، مربوط به کالیبر”درون گروهی ” است. به عنوان مثال، Baumatic شرکت ValFleurier در بسیاری از برندهای گروه Richemont به عنوان مشتقاتی از همان کالیبر پایه استفاده میشود – از Baume & Mercier تا IWC و Panerai. Kenissi، پروژه تودور، بریتلینگ و شانل، یک مثال خوب دیگر است. موتورهایی که در تشکیلات موفق بازاریابی Tudor بلکبی مورد استفاده قرار گرفتهاند، همچنین در ساعتهای بریتلینگ، TAG Heuer، Norqain، Chanel، Fortis و به تازگی، Bell & Ross نیز مشاهده میشود، یافتن اطلاعات درباره تولیدکننده به راحتی امکانپذیر نیست ، بلکه آنها میگویند که موتورها “درون سازمانی” هستند.
این روزها معنای واقعی “موتور” چیست؟
این روزها معنای واژه ” تولید موتور” به یک واژه متداول تبدیل شده است و میتواند معناهای مختلفی داشته باشد. آیا واقعاً توسط کارگاههای خود برند تولید میشود؟ آیا برند یک موتورنیمهکامل را خریداری کرده و سپس آن را مونتاژ میکند؟ آیا موتور توسط یک شخص ثالث به طور انحصاری برای برند مورد نظر تولید میشود؟ یا آیا توسط یک “گروه داخلی” مانند ValFleurier، ETA یا La Fabrique du Temps تولید شده است؟ کسی نمیداند.ممکن است ترکیبی از هر کدام یا همه اینها باشد – و این کاملاً غیرضروری و بسیار گیجکننده است، به ویژه برای یک کاربر مبتدی.
همانطور که قبلا گفتم – موتورهای واقعا انحصاری بسیاری از مزایا را دارند. این برندها میتوانند آنها را با دقت مورد نیاز خودشان تولید کنند، بدون دخالت عوامل خارجی. اما جالب این است که من دیدهام که بسیاری از این موتورهای فوق سفارشی،توسط کارخانههایی که در تولید موتورهای سفارشی برای برندهای دیگر تخصص دارند، ساخته میشوند. برای مثال، برند برنرون، آخرین برند مستقل محبوب، و موتور عجیب وکاملاً نامتقارن آن. البته برنرون خود موتور را تولید نکرد، بلکه از ” Le Cercle des Horlogers ” برای ارائه یک موتور کاملاً سفارشی کمک گرفت. حتی افرادی مانند سایمون برت که با یک ساعت بسیار خوب وارد عرصه شدند، ، آزادانه اعتراف میکند که برای تکمیل رویای خود با متخصصان صنعت کار کرده است تا رویای خود را به واقعیت تبدیل کند. ماکس بوسرنام کل کسب و کار خود را بر اساس “و دوستان” قرار داد. بهترین نکته این است این برندها اغلب بیشترین شفافیت را درباره همکاری خود با تأمینکنندگان خارجی دارند، زیرا میدانند که مخاطبانشان متخصصانی را که برای انجام بهترین کارها استخدام کردهاند، خواهند شناخت.
پس، چه چیزی میتواند به عنوان انحصاری در نظر گرفته شود؟ آیا فقط سیکو است که به جز تولید سایر اجزا، بلورهای کوارتز خود را نیز تولید میکند؟ آیا خریدن فنرهای مویی، که فقط در چند کارخانه تولید میشوند، موتور را از انحصاری بودن منع میکند؟ حقیقت آن است که من اصلاً اهمیتی به نامگذاری این موتور ها نمیدهم. شیوه ای که باید باشد این است که برندها مشتریان خود را با شفافیت کامل در مورد منشأ طراحی، تولید، مونتاژ و تأمینکنندگان آموزش دهند اما ما در یک دنیای کامل نیستیم، بنابراین من فقط میتوانم به شما، عزیزان، توصیه کنم که عمیق تر به دنیای ساعتها و اطلاعات مرتبط با آن بپردازید و خودتان را آموزش دهید.