سه فناوری شکست خورده در ساعتهای مچی
فرهنگ ساعت سازی، فرهنگی است که به سنت و نوآوری به یک اندازه احترام میگذارد؛ زیرا میتوان به گذشته احترام گذاشت و در عین حال مرزها را شکست و تکنیکهای جدید را ابداع کرد. اما گاهی اوقات، خلاقیت به نتیجه نمیرسد. برای رسیدن به موفقیت باید سختیها و اشتباهات را هم تحمل کرد؛ پس بیایید اشتباهات گذشته و برخی فناوریهای ساعت سازی را بررسی کنیم که معتقد هستم هرگز محبوبیت نیافتند.
موتورهای ترموالکتریک
با نزدیک شدن به قرن بیست و یکم، پایایی ویژگی مورد علاقه بسیاری از برندهای ساعت بود. به هر حال، تنها 30 سال از به وجود آمدن موتور کوارتز گذشته بود و هنوز آزمایشهای زیادی برای انجام وجود داشت. هنگام بررسی روشهای جایگزین برای تأمین برق یک ساعت، اثر زبک ترموالکتریک، امیدوارکننده به نظر میرسید. اساساً اثر زبک زمانی رخ میدهد که بر اثر اختلاف دما بین دو نقطه رسانا، الکتریسیته ایجاد شود. مهار این جریان راهی برای تبدیل گرما به انرژی الکتریکی است و ساعت، هر موقع که روی مچ شما قرار گیرد، شارژ میشود. سیکو اولین بار با نسخه محدود سیکو ترمیک در سال 1998 وارد صحنه شد و پس از آن در سال 2001، سیتیزن یک سری کامل از ساعتهای اکودرایو را تولید کرد.
متأسفانه هر دوی این ساعتها تقریباً درجا شکست خورند. اثر زبک، مقدار انرژی الکتریکی کمی تولید میکرد و قابل استفاده نبود. ممکن بود شرایط مناسب برای استفاده از ساعت و شارژ کامل آن، 50 روز طول بکشد. علاوه بر این، شرایط برای شارژ باتری هم به ندرت مطلوب بود. این ساعتها، تنها زمانی میتوانستند انرژی تولید کنند که بالاترین حد دما زیر 28 درجه سانتی گراد (82 درجه فارنهایت) باشد؛ بنابراین باتری این نوع ساعتها در آب و هوای گرم به سرعت به پایان میرسید. حتی پوشیدن این مدل ساعت، زیر آستین هم میتواند آن را بیش از اندازه گرم کند. نیاز به دریچههای حرارتی تعبیه شده در قابها، طراحیهای علمی تخیلی جالبی را ایجاد کرد؛ اما در نهایت، دردسر شارژ ساعت برای مصرف کنندگان، بسیار ناخوشایند خواهد بود.
ساعتهای الکتریکی پیش از مدل کوارتز
ساعتهای قدیمی، ساعتهای جالبی هستند؛ همه ما از این موضوع اطلاع داریم. گاهی اوقات، این علاقه به این دلیل است که آنها بهتر هستند؛ البته به همان شکلی که صفحات گرامافون جذابیت دارند. ساعتهای قدیمی پردردسرتر و مستعد تخریب هستند اما به هر حال ما آنها را دوست داریم. آیا تا به حال به این فکر کردهاید که چرا کسی دیگر ساعتی با موتور الکتریکی قدیمی را دوباره منتشر نکرده است؟ مطمئناً ساعتهایی مانند همیلتون ونتورا وجود دارند که سالم و کاربردی هستند اما با موتورهای کوارتز یا حتی مکانیکی به روز رسانی شدهاند تا استفاده راحتتری داشته باشند. در سال 1952، ارائه اولین ساعتها با موتورهای الکتریکی در جهان توسط الجین و لیپ، اتفاق بزرگی بود. این شرکتها دقت، قابلیت اطمینان و اعتبار را وعده داده بودند پس مشکل از کجا بود؟
با نگاهی به گذشته، سخت گیری در برابر بسیاری از ایرادات ساعتهای الکتریکی آسان است، زیرا موتورهای کوارتز از هر نظر بهتر هستند. اما در آن زمان، این نوع ساعت، اوج خلاقیت و تکنولوژی بود. اکثر موتورهای اولیه فقط دارای سیم پیچهای مسی بودند که به یک چرخ تعادل پلاستیکی اتصال داشتند و بین دو آهنربا برای تولید نیرو در نوسان بودند. در طول سالها، پیشرفتهایی در این زمینه صورت گرفت. یکی از این پیشرفتها با روش چنگال کوک شکل گرفت که چرخهای تعادل را از بین برد و به نمادینترین روش تبدیل شد. واقعیت این بود که این ساعتها به اندازهای که وعده داده شده بود، قابل اعتماد یا دقیق نبودند. در دهه 70، زمانی که تعداد ساعتهای کوارتز در بازار افزایش یافت، ساعتهای قدیمی، پیچیده و گرانقیمت الکتریکی به سرعت از کار افتادند. لاندرون، سازنده مشهور کرنوگراف سوئیسی، مجبور شده بود تمام تمرکزش را روی موتورهای الکترونیکی بگذارد و به همین خاطر از بازار خارج شد.
ساعتهای مدولار
چه چیزی میتواند بهتر از ساخت ساعت شخصی، طبق نیازهای روزانه خود فرد باشد؟ شاید دوست داشته باشید که رنگ یک قاب را طبق رنگ لباس عوض کنید تا زیباتر به نظر برسد یا زمانی که احساس میکنید اسپرتتر لباس پوشیدهاید یا رسمیتر هستید، صفحه ساعت مورد علاقهتان را بین قابهای مختلف جابهجا کنید. خوب، نزدیکترین چیزی که واقعاً میتوانید با آن به این تجربه برسید، انتخاب ساعت سیکو است. آنها کاتالوگ تاریخی گسترده و فهرست قطعات سازگاری دارند که انتخاب آن را نسبتاً آسان میکند؛ اما شما همچنان به مقدار مناسبی از دانش ساعت، ابزارهای ویژه و مهارت نیاز دارید تا بتوانید ساعت مناسب را انتخاب کنید. رویای داشتن جعبهای پر از قطعات ساعت مدولار که به دلخواه در جای خود قرار می گیرند به ذهن بسیاری از برندها رسیده است، اما هرگز به موفقیت و محبوبیت نرسیده است.
تئوری ساعتهای مدولار واقعاً فقط در یکی دو دهه اخیر مورد بررسی قرار گرفته است؛ مخصوصاً در عصر میکروبرندها. این ویژگی کاربردی است؛ زیرا جذابیت خاصی دارد و آنها فقط به مقدار کمی فروش نیاز دارند تا وجود خود را توجیه کنند. سرتینا با اختلاف، بزرگترین برندی است که این ویژگی را روی ساعتهای دیاس پلاس خود امتحان کرده است. وقتی این ساعت وارد بازار شد، من واقعا فکر میکردم که این ساعت به اولین ساعت مدولار موفق تبدیل خواهد شد. اما، بیش از یک سال گذشته و چیز زیادی از آن به دست نیامده است. هر ساعت آنقدر شخصی است و طبق ذهن فرد طراحی شده است که در عمل، ساخت اجزایی که در ترکیب با قسمتهای دیگر عالی به نظر برسند، غیرممکن است. طراحی ساعت با تنها یک هدف، عملکرد بسیار بهتری خواهد داشت و اینکه قطعات قابل تعویض باید بزرگتر از حد معمول باشند تا بتوان آنها را به هم متصل کرد هم موضوعی نیست که بتوان از آن گذر کرد.